اول اسفند 1374: شهادت زهرا رجبی، مدافع حقوق پناهندگان
در روز اول اسفند سال 1374 خانم زهرا رجبی از
اعضای شورای رهبری سازمان مجاهدين خلق، و عضو شورای ملی مقاومت ایران، به همراه آقای علی مرادی از اعضای مجاهدین خلق، توسط ديپلومات-تروريستهای رژيم، در استانبول، به شهادت رسید. زهرا رجبی متولد سال 1336 در تهران و از دانشجویان فعال دانشگاه ملی ایران در
مبارزات ضدسلطنتی بود. او در
رأس هيأتی از جانب مقاومت برای رسيدگی به وضعيت پناهندگان ايرانی به ترکيه سفر
کرده بود. خانم رجبی و علی مرادی در استانبول، مورد حمله ديپلمات-تروريستها و ماموران وزارت اطلاعات رژیم، قرار گرفت و هر دو کشته شدند. دادگاه استانبول يکی از عوامل وزارت اطلاعات رژيم را به جرم شرکت در
ترور زهرا رجبی و علی مرادی، محاکمه و به 33سال و 4 ماه حبس محکوم کرد و معاون
کنسولی رژيم و سه کارمند ديگر سفارت به عنوان عنصر نامطلوب از ترکيه اخراج شدند.
سوم اسفند 93: درگذشت آندرانیک آساطوریان - آندو
خانم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران ضمن ابراز تسلیت گفت: زندهیاد آندرانیک آساطوریان که خود را مجاهد اشرفی مینامید و در همه این سالها یار و غمخوار رزمندگان بود، به راستی افتخار هنر و مقاومت ملت ایران است. ارامنه و مسیحیان ایران با تقدیم چنین هنرمند و فرزند پرافتخاری، نام جاودانه دیگری را در تبارنامه بزرگان و شهیدان مسیحی در تاریخ معاصر ایران از صدر مشروطه تاکنون به ثبت دادند.
اسفند 1299: كودتای رضاخان سوم
در روز سوم اسفند 1299 كودتای استعماری رضاخان به وقوع پیوست. در سالهای آخر دوران قاجاریه و در پی اوجگیری اغتشاشات و قیامهای داخلی و ضعف حكومت مركزی، انگلیس كه منافع خود را در تمركز قدرت در دست حكومت مركزی میدید، با بكارگرفتن فردی به نام رضاخان، به انجام یك كودتا اقدام نمود. نیمهشب سوم اسفند 1299، رضاخان میرپنج، با نیرو و تجهیزات ناچیز خود و با بند و بستهای پشت پرده وارد تهران شد و از همان ابتدا با دستگیری مخالفان و آزادیخواهان و برقراری حكومت نظامی، مقدمات سلطنت و دیكتاتوری وابسته خود در ایران را فراهم نمود. او سپس به دنبال تحمیل خود بهعنوان سردار سپه و رئیسالوزرا، در نهم آبان 1304، احمدشاه قاجار را به كمك مجلسی كه اكثر عناصرش از ماموران اجنبی بودند از سلطنت خلع نمود و در بیست و چهارم آذرماه همان سال سلطنت خود را آغاز كرد. رضا خان در آغاز جنگ جهانی دوم، در جریان با تغییرات اوضاع سیاسی جهانی، توسط اربابانش از سلطنت خلع و از ایران تبعید گردید تا سرانجام در جزیره موریس در گذشت.
چهارم اسفند 1213: قتل قائم مقام فراهانی
روز 4 اسفند سال 1213 شمسی 30 صفر 1251هجری قمری قائم مقام فراهانی، صدر اعظم محمدشاه قاجار به قتل رسید. ترقیخواهی و ایراندوستی او مخالفتهایی را درحاكمیت قاجار علیه او برا نگیخته بود و همین باعث شد تا به مدت سه سال معزول شود. اما درسال 1241 قمری مجددا به وزارت منصوب شد. قائم مقام فراهانی پس از مرگ فتحعلی شاه، در سال 1250 هجری قمری، با اقدامات خود ولیعهد وی محمد شاه را به سلطنت رساند و خود صدراعظم ایران شد و به اقداماتی درجهت اصلاح امور دست زد. اما دربارشاه قاجار و مرتجعینی از قبیل حاجی میرزا آقاسی، میرزا مسلم خویی و میرزا نصرالله اردبیلی، به دسیسهچینی علیه قائممقام پرداختند و سرانجام در 30 ماه صفر 1251 هجری قمری محمد شاه قاجار بر او غضب كرد و او را به باغ نگارستان احضاركرد و درهمانجا توسط اسماعیل خان قراچهداغی، رئیس فراشان خود، وی را به قتل رساند. پس از قتل قائم مقام حاج میرزا آقاسی به صدراعظمی رسید و اوضاع ایران روزبه روز به وخامت بیشتر گرایید. میرزا ابوالقاسم، فرزند میرزا عیسی قام مقام فراهانی در سال 1237 پس ازدرگذشت پدرش درتبریز، به وزارت منصوب شد و قائم مقام لقب گرفت. او شاعر توانایی هم بود كه درنظم و نثر فارسی سبكی خاص ایجاد كرد.
اسفند 1294: روز تصرف كرمانشاه توسط روسیه ششم
روز 25 فوریه سال 1916 ششم اسفند سال 1294شمسی در جریان جنگ جهانی اول، نیروهای روسیه شهر كرمانشاه را تصرف كردند. پیش از سقوط كرمانشاه گروههایی كه ازتهران، قم و اصفهان برای دفاع به این شهر رفته و نیز اعضای كمیته دفاع ملی به قصر شیرین نقل مكان كرده بودند. در پی سقوط كرمانشاه، عبدالحسین میرزا فرمانفرما رئیس الوزراء وقت به نشانه اعتراض به اقدام روسها از سمت ریاست دولت كناره گیری كرد. دولت وقت ایران در آغاز جنگ جهانی اول اعلام بیطرفی كرده بود.
هفتم اسفند: اعدام مانی
هشتم اسفند 1334: درگذشت علیاكبر دهخدا
قمری، در تهران متولد شد. وی در دوران انقلاب مشروطه، با همكاری میرزا جهانگیرخان شیرازی، روزنامه صوراسرافیل را كه از نشریات معتبر دوران مشروطیت بود منتشر ساخت. دهخدا با امضای مستعار دخو علیه استبداد محمدعلیشاه مطالبش را به رشته تحریر درمیآورد. دهخدا پس از فتح تهران به دست مجاهدان و خلع محمدعلی شاه از سلطنت، از تهران و كرمان به نمایندگی مجلس انتخاب گردید. پس از شكست انقلاب مشروطه، از همكاری سیاسی با دولتمردانی كه به میوهچینی جنبش مردم برخاسته بودند، خودداری نمود و به كار تحقیق و نویسندگی پرداخت. لغتنامه دهخدا كه با ارزشترین اثر او و یكی از معتبرترین منابع زبان فارسی میباشد، حاصل بیش از 45سال كار تحقیقی دهخدا در همین دوران است. با اوجگیری نهضت ملیشدن صنعت نفت به رهبری دكترمصدق، بار دیگر، دهخدا برغم كهولت سن، به حمایت از جنبش ضداستعماری مردم ایران و پیشوای آن پرداخت. دهخدا در اوایل اسفند ماه سال1329 بهمنظور كمك بهمردم و دولت ملی مصدق مبادرت بهتأسیس جمعیت مبارزه با بیسوادی نمود. او تنها خانه پدری خود را فروخت و برای كمك بهمصدق آن را هدیه كرد. پساز كودتای 28مرداد 1332، كودتاگران سراغ دهخدا رفتند و چندینبار او را مورد بازجویی قرار دادند. در آخرینباری كه مورد بازجویی قرار گرفته بود، در یك نیمهشب زمستانی، در پشت خانهاش رها شد. او آنچنان بیرمق و ضعیف شده بود كه نمیتوانست در بزند و تاصبح پشت در افتاده بود. صبح روز بعد خدمتكارش او را پشت در مییابد و پیكر نیمهجانش را بهخانه میبرد. دهخدا بر اثر این اقدام به بیماری ذات الریه دچار شد و وفات یافت. دهخدا در قبرستان ابن بابویه به خاك سپرده شد. از دهخدا آثار گرانبهایی باقی مانده است كه در مجموعههایی نظیر چرند و پرند، امثال و حكم، نامههای سیاسی، مقالات دهخدا، دیوان دهخدا و بالاخره اثر جاودانه او، لغتنامه دهخدا جمعآوری و تألیف شده است.
هشتم اسفند 1364: درگذشت غلامحسین بنان
انگهرود از بخش نور شهرستان آمل بدنیا آمد. غلامحسین بنان در دوران زندگی خود دگرگونیهای بسیاری را در موسیقی آوازی ایران بوجود آورد. استاد بنان صاحب سبكی ممتاز و نوین بود كه به عنوان یك شاخص گرانقدر در موسیقی ایرانی جاودانه شد. بنان در عین حال فعالانه علیه ابتذال هنری رایج در آن زمان چه در مقام استاد آواز هنرستان موسیقی ملی و چه در موضع ریاست شورای موسیقی رادیو ایران به مبارزه برخاست. بطوریكه دراوج شكوفایی هنریش به نشانه اعتراض رسما از رادیو كناره گرفت و گوشه عزلت برگزید. حاكمیت کنونی نیز استاد بنان را در عین كهولت سن و در هفتاد سالگی آرام نگذاشت. پاسداران بارها او را به صورت تحقیرآمیز دستگیر كردند و آزار و شكنجهاش دادند و حتی برای معالجه هم مانع خروجش از كشور شدند تا این كه عاقبت این اسطوره آواز ایران در سن 74 سالگی درگذشت. از استاد بنان بیش از 450 آواز و ترانه به جای مانده كه در زمره بهترین ترانهها و تصنیفهای موسیقی ایرانی به شمار میآید
هشتم اسفند 1286: حمله به محمدعلی شاه قاجار در تهران
هشتم اسفند سال 1286 شمسی، در تهران به سوی كالسكه محمد علی شاه قاجار دو بمب دستی پرتاب شد كه ضمن آن عده ای از محافظان او كشته شدند، اما به محمدعلیشاه آسیبی نرسید. محمدعلی شاه از كاخ گلستان عازم باغ دوشان تپه بود كه به سوی كالسكه او بمب پرتاب شد. در پی این حادثه به دستور محمد علی شاه ظفر السلطنه فرماندار تهران را چوب زدند. ظفرالسلطنه همان روز پیش از رویداد حمله به كالسكه به عنوان وزیر جنگ معرفی شده بود كه پس از كتك خوردن به زندان افتاد.
اسفند 1308: در گذشت احمد شاه قاجار در پاریس نهم
احمد شاه قاجار روز نهم اسفند سال 1308= 28 فوریه 1930 در 32 سالگی در پاریس و در تبعید درگذشت. احمد شاه پسر محمد علیشاه و آخرین پادشاه سلسله قاجاریه بود. بدنبال به توپ بستن اولین مجلس شورای ملی پس از مشروطه توسط محمدعلیشاه، مجاهدان از تبریز به سمت تهران حركت كردند و پس از فتح تهران، محمد علیشاه به سفارت روس پناهنده شد. هیأت مدیره انقلاب در تیرماه 1288 احمد شاه را كه 12 ساله بود به سلطنت برگزید. اما بدلیل سن كم وی عضدالملك را نایب السلطنه كرد و پس از درگذشت او ناصرالملك نایب السلطنه شد. احمد شاه در سال 1293 با رسیدن به سن بلوغ تاجگذاری كرد. دوران پر هرج و مرج جنگ جهانی اول و نفوذ كشورهای روسیه و انگلستان در هیأت دولت و امور مملكتی، تهی بودن خزانه مملكتی، ضعف و فتور زیادی را در اداره مملكت به وجود آورده بود و زمینه كودتای رضاخان میرپنج را در سال 1299 فراهم كرد. سرانجام رضا خان در سال 1304 رسما احمدشاه را ازسلطنت خلع كرد و خود تاجگذاری كرد. احمد شاه به حالت تبعید به پاریس رفت و تا پایان عمر در آنجا بود
نهم اسفند 1331: شکست اولین کودتای شاه، علیه دکتر مصدق
در ادامه توطئههای ارتجاعی و استعماری علیه دولت ملی دكتر محمد مصدق، وی روز نهم اسفند سال 1331، كودتای دیگری علیه او طرحریزی گردید كه بی نتیجه ماند. جریان این كودتای نافرجام از این قرار بود كه بدنبال تصمیم ساختگی شاه، مبنی بر خروج از كشور، روز نهم اسفندماه، اوباش و چماقداران بدستور آخوند بهبهانی به جلو دربار ریخته و در صدد قتل مصدق كه آنروز بنا به دعوت شاه در كاخ او حضور داشت، برآمدند. اما دكتر مصدق با اطلاع از این توطئه توانست به كمك برخی از افسران حاضر در كاخ شاه از خطر ترور و كودتا نجات یابد. فردای آن روز مردم تهران با شنیدن خبر كودتا با تظاهرات گستردهای، این توطئه را محكوم نموده و بار دیگر حمایت خود را از دكتر مصدق اعلام داشتند
نهم اسفند 1259: جدا شدن شهر مرو از ایران در زمان ناصر الدینشاه
به دنبال تهاجمات نیروهای روسیه تزاری به شهر مرو و چند شهر دیگر شمالی ایران قدیم این شهر به همراه خیوه، تاشكند، سمرقند و بخارا در 28 فوریه 1881 مطابق با 9 اسفند 1259شمسی از ایران جداشد. این جداسازی بر اساس معاهده ای در زمان ناصرالدینشاه و دولت روسیه رسمیت یافت و خط مرزی جدیدی ترسیم گردید. این معاهده بعد از معاهده تركمانچای انجام گرفت. شهر مرو قرنها از بزرگترین شهرهای ایران در شمال شرق دریای مازندران بود و گاه نیز پایتخت ایران بوده است. مرو همچنین یكی از 4 شهر بزرگ خراسان قدیم بوده است. شهر مرو در زمان حمله مغول از جمله شهرهای ایران بود كه به كلی ویران شد و مغولها تمامی مردم آن شهر را كشتند.
چهارده اسفند 1345: درگذشت دکتر محمد مصدق
روز چهاردهم اسفندماه سال 1345 دکتر محمد مصدق، پیشوای نهضت ملی ایران، دیده ازجهان فروبست و در احمدآباد،
تبعیدگاه چندینسالهاش بهخاک سپرده شد. مصدق در سال 1261شمسی در تهران بهدنیا آمد. در سال 1287 برای ادامه تحصیلاتش بهفرانسه عزیمت کرد و بعد از اتمام دورهي مدرسهي علوم سیاسی پاریس، وارد دانشگاه نوشاتِل سوئیس شد و در سال 1293با اخذ دکترای حقوق از این دانشگاه ، به ایران بازگشت. دکترمصدق در دورههای پنجم، ششم، چهاردهم و شانزدهم مجلس شورا درموضع نماینده مردم تهران باسیاستهای وابستهساز و دیکتاتوری رضاخان و محمدرضا پهلوی مبارزه کرد و سرانجام رهبری جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران را به دست گرفت و با حمایت مردم، این جنبش را تا خلع ید کامل از شرکت نفت سابق (شرکت انگلیسی) و احقاق حقوق مردم ایران بهپیش برد. دکترمصدق در اجرای همین قانون ملیکردن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت سابق، پیشنهاد نخستوزیری را پذیرفت. دشمنان مصدق در تمام مدت دوسالوچهارماهی که او در حکومت بود، حتی یک روز از توطئه علیه وی خودداری نکردند و بارها قصد جان وی و طرح کودتا علیه حکومت ملی او را کردند. سرانجام حکومت ملی دکتر مصدق با یک کودتای استعماری که بهکمک عوامل دربار و ارتش و آخوندهایی از قبیل بهبهانی و کاشانی، ترتیب داده شده بود، در تاریخ 28 مرداد 1332، سرنگون شد. دکتر مصدق، دستگیر و در دادگاه نظامی شاه، محکوم به سهسال زندان شد و سپس به احمدآباد تبعید گردید و سرانجام پس از 14سال تنهایی و انزوا در تبعید بهدرود حیات گفت. پیشوای نهضت ملی دکتر محمد مصدق: «چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم، و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور، این مبارزه ملی را آنقدر دنبال می کنند تا به نتیجه برسد...»
تبعیدگاه چندینسالهاش بهخاک سپرده شد. مصدق در سال 1261شمسی در تهران بهدنیا آمد. در سال 1287 برای ادامه تحصیلاتش بهفرانسه عزیمت کرد و بعد از اتمام دورهي مدرسهي علوم سیاسی پاریس، وارد دانشگاه نوشاتِل سوئیس شد و در سال 1293با اخذ دکترای حقوق از این دانشگاه ، به ایران بازگشت. دکترمصدق در دورههای پنجم، ششم، چهاردهم و شانزدهم مجلس شورا درموضع نماینده مردم تهران باسیاستهای وابستهساز و دیکتاتوری رضاخان و محمدرضا پهلوی مبارزه کرد و سرانجام رهبری جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران را به دست گرفت و با حمایت مردم، این جنبش را تا خلع ید کامل از شرکت نفت سابق (شرکت انگلیسی) و احقاق حقوق مردم ایران بهپیش برد. دکترمصدق در اجرای همین قانون ملیکردن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت سابق، پیشنهاد نخستوزیری را پذیرفت. دشمنان مصدق در تمام مدت دوسالوچهارماهی که او در حکومت بود، حتی یک روز از توطئه علیه وی خودداری نکردند و بارها قصد جان وی و طرح کودتا علیه حکومت ملی او را کردند. سرانجام حکومت ملی دکتر مصدق با یک کودتای استعماری که بهکمک عوامل دربار و ارتش و آخوندهایی از قبیل بهبهانی و کاشانی، ترتیب داده شده بود، در تاریخ 28 مرداد 1332، سرنگون شد. دکتر مصدق، دستگیر و در دادگاه نظامی شاه، محکوم به سهسال زندان شد و سپس به احمدآباد تبعید گردید و سرانجام پس از 14سال تنهایی و انزوا در تبعید بهدرود حیات گفت. پیشوای نهضت ملی دکتر محمد مصدق: «چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم، و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور، این مبارزه ملی را آنقدر دنبال می کنند تا به نتیجه برسد...»
هجده اسفند = 8 مارس، روز جهانی زن
مبنای تاریخی 8مارس، تظاهرات زنان کارگر صنعت نساجی نیویورک در 8مارس۱۸۵۷ است.
این تظاهرات که دراعتراض به دستمزد کم درقبال 12ساعت کار روزانه طاقتفرسا و دیگر اجحافات علیه کارگران انجام شد، به شدیدترین وجه سرکوب گردید. اما زنان کارگر درسالهای بعد با تشکیل اتحادیه، همچنان به خواستها و اعتراضات خود ادامه دادند. از شروع قرن بیستم، زنان درکشورهای صنعتی و نیز کشورهای درحال توسعه، بهطور گستردهتری وارد بازار کار دستمزدی شدند. آنها عموما در شرایط کاری بد با دستمزدهای کم قرار داشتند و کمتر شانسی برای بهبود اوضاع در چشمانداز دیده میشد. دراوایل قرن بیستم اعتصابهای کارگری بیشماری دربرخی مراکز اصلی صنعتی ازجمله شیکاگو، فیلادلفیا و نیویورک درآمریکا و نیز سایر کشورها برگزارشد. این زنان برای حقرای، دستمزد آبرومندانه، خاتمه شرایط کار طاقتفرسا و خاتمه بیگاری کشیدن از اطفال، دست به اعتراض و اعتصاب زدند. در روز 8مارس ۱۹۰۸ تظاهرات هزاران زن کارگر در حرفههای دوزندگی صورت گرفت. در این تظاهرات درخواستی برای قانون حمایت کودکان کارگر و حقرای زنان علاوه بر تقاضاهای طولانیمدت زنان کارگر ارائه داده شد. درسال ۱۹۱۰ کلارا زتکین از جنبش انقلابی آلمان در دومین کنفرانس زنان سوسیالیست پیشنهاد کرد که 8مارس بهعنوان روز جهانی زن در بزرگداشت خاطره تمام زنانی که برای برابری مبارزه کردهاند، اعلام شود. زنان 17کشور که در این کنفرانس حضور داشتند، پیشنهاد او را پذیرفتند.
در سال ۱۹۷۷ به پیشنهاد فدراسیون دموکراتیک جهانی زنان، سازمانملل، روز هشتم مارس را بهنام روز جهانی زن نام گذاری کرد. سالها پیشاز این تاریخ، مبارزات زنان برای بهدستآوردن حقوق برابر سیاسی و اجتماعی با مردان، در گوشه و کنار جهان آغاز شده بود، سازمانملل، انگیزه خود را بر گزینش روز هشتم مارس، در پیوند با تظاهرات زنان کارگر در سالهای ۱۸۷۵ و ۱۹۱۱، بیان کرد.
نگاهی به تاریخچه روز جهانی زن
این تظاهرات که دراعتراض به دستمزد کم درقبال 12ساعت کار روزانه طاقتفرسا و دیگر اجحافات علیه کارگران انجام شد، به شدیدترین وجه سرکوب گردید. اما زنان کارگر درسالهای بعد با تشکیل اتحادیه، همچنان به خواستها و اعتراضات خود ادامه دادند. از شروع قرن بیستم، زنان درکشورهای صنعتی و نیز کشورهای درحال توسعه، بهطور گستردهتری وارد بازار کار دستمزدی شدند. آنها عموما در شرایط کاری بد با دستمزدهای کم قرار داشتند و کمتر شانسی برای بهبود اوضاع در چشمانداز دیده میشد. دراوایل قرن بیستم اعتصابهای کارگری بیشماری دربرخی مراکز اصلی صنعتی ازجمله شیکاگو، فیلادلفیا و نیویورک درآمریکا و نیز سایر کشورها برگزارشد. این زنان برای حقرای، دستمزد آبرومندانه، خاتمه شرایط کار طاقتفرسا و خاتمه بیگاری کشیدن از اطفال، دست به اعتراض و اعتصاب زدند. در روز 8مارس ۱۹۰۸ تظاهرات هزاران زن کارگر در حرفههای دوزندگی صورت گرفت. در این تظاهرات درخواستی برای قانون حمایت کودکان کارگر و حقرای زنان علاوه بر تقاضاهای طولانیمدت زنان کارگر ارائه داده شد. درسال ۱۹۱۰ کلارا زتکین از جنبش انقلابی آلمان در دومین کنفرانس زنان سوسیالیست پیشنهاد کرد که 8مارس بهعنوان روز جهانی زن در بزرگداشت خاطره تمام زنانی که برای برابری مبارزه کردهاند، اعلام شود. زنان 17کشور که در این کنفرانس حضور داشتند، پیشنهاد او را پذیرفتند.
در سال ۱۹۷۷ به پیشنهاد فدراسیون دموکراتیک جهانی زنان، سازمانملل، روز هشتم مارس را بهنام روز جهانی زن نام گذاری کرد. سالها پیشاز این تاریخ، مبارزات زنان برای بهدستآوردن حقوق برابر سیاسی و اجتماعی با مردان، در گوشه و کنار جهان آغاز شده بود، سازمانملل، انگیزه خود را بر گزینش روز هشتم مارس، در پیوند با تظاهرات زنان کارگر در سالهای ۱۸۷۵ و ۱۹۱۱، بیان کرد.
نگاهی به تاریخچه روز جهانی زن
در سال ۱۸۷۵ در نیویورک، زنان کارگر برای برخورداری از شرایط بهتر، دست به تظاهرات زدند. در یک تظاهرات که در روز 25مارس۱۹۱۱، در یک کارخانه پارچهبافی در نیویورک رخ داد، درهای کارخانه برای جلوگیری از بیرونرفتن زنان، پیشاز پایان ساعت کار بسته شد، و یک گروه از زنان کارگر در آتشسوزی کشته شدند. برای نخستین بار، اندیشه گزینش روزجهانی زن در17آگوست ۱۹۰۷، در نخستین گردهمایی جهانی زنان سوسیالیست، در شهراشتوتگارت آلمان پای گرفت، دراین گردهمایی، پنجاهوهشت گروه نمایندگی شرکتکننده، برآن شدند، تا یک دبیرخانه جهانی به سرپرستی خانم کلارا زتکین سردبیر روزنامه آلمانی برابری برپا نمایند، تا بتوانند تلاشهای زنان جهان را، برای بهدستآوردن برابری حقوق سیاسی با مردان، وبرخورداری از حقرأی، سازماندهی نمایند. این گردهمایی، از پشتیبانی کنگره بزرگ سوسیالیستها برخوردار شد. در آنزمان سازمانهای دفاع از حقوق زنان کموبیش در گوشه و کنار جهان پای گرفته بودند، ولی هیچیک از نیروی بسندهیی برای رسیدن به حقوق سیاسی برابر با مردان برخوردارنبودند.
دربرخی از کشورها و در کارخانهها، زنان، سندیکاهای ویژه خود را داشتند، ولی دستمزد زنان همواره کمتر از مردان بود. زنان ازهیچگونه حقوق سیاسی برخوردارنبودند. تا آن تاریخ، تنها در دو کشور فنلاند و نروژ، زنان از حق رای برخوردار شده بودند و یکی از بانوان گروه نمایندگی فنلاند بنام هیلدا پارسینن، از نمایندگان مجلس فنلاند بود. در این گردهمایی، بانوان، راما ازشهر بمبئی درهند، و توکیرو کاتو از کشور ژاپن، در سخنان خود، از محرومیتهای سیاسی و اجتماعی زنان، واز فقر دهشتناکی که زنان کشورشان با آن روبرو بودند، پرده برداشتند. در سال ۱۹۱۰ در دومین گردهمایی جهانی درشهر کپنهاگ، زنان شرکتکننده از 17کشور، برآن شدند تا روزی را بهنام روز جهانی زن نامگذاری کنند، تا در این روز زنان جهان، برای بهدستآوردن حقوق برابر سیاسی و اجتماعی، و برخورداری از حقرأی، بهراهپیمایی بپردازند، در این کنفرانس همچنین درباره صلح در جهان گفتگو شد. در سال ۱۹۱۲ گنگره سوسیالیست جهانی، در یک گردهمایی ویژه در شهر بال در سویس، پایان جنگ در کشورهای بالکان را خواستار شد. کلارا زتکین، دریک سخنرانی پرشور که پشتیبانی همگان را بهدنبال داشت، درباره همبستگی زنان سوسیالیست جهان برای مبارزه با جنگافروزی، که بیشترقربانیان آن از زنان و کودکان بودند سخن گفت، وی افزود که مبارزه برای آزادی بدون زنان، شدنی نیست، و سخنان خود را با جمله جنگ علیه جنگ، پایان داد. در سال ۱۹۱۴، چند روز پیشازبرگزاری سومین گردهمایی جهانی زنان سوسیالیست، درشهر وین، شعلههای نخستین جنگ جهانی افروخته شد. در سالهای آغازین جنگ جهانی نخست، در ماه مارس سال ۱۹۱۵، در شهر برن در سویس، گردهمایی جهانی زنان بر پا شد. پساز پایان نخستین جنگ جهانی، سازمان جهانی زنان سوسیالیست بازسازی شد و درسال۱۹۲۵ ادیت کمیز، به سرپرستی دبیرخانه جهانی زنان در زوریخ، برگزیده شد، وکارها زیر نظر فردریش آدلر، دبیر سوسیالیست جهانی، وکارگر مبارز حقوق زنان دنبال شد. در سال ۱۹۲۸، مارتا توسک، نماینده مجلس استیری استانی در کشوراتریش، به دبیری سازمان جهانی زنان برگزیده شد. در پی آزار و فشار سوسیالیستها در اتریش، پس از یک سال بهناچار دبیرخانه جهانی زنان به شهر بروکسل جابجا شد. در سال ۱۹۳۴، خانم آلیس پلس، جانشین مارتا توسک شد. در دوران میان دو جنگ جهانی، گفتگوهای سازمان جهانی زنان، بیشتر درباره فعالیت زنان، زنان و فاشیسم، زنان و بحران اقتصادی دور میزد. با آغاز جنگ جهانی دوم، بار دیگر این سازمان با چالشهای بزرگی روبرو شد و از میان رفت. در مارس ۱۹۴۱، ماری سوترلند و زنان کارگر بریتانیایی، یک گردهمایی با شرکت زنانی از کشورهای درحال جنگ و اسیر فاشیست، برگزار کردند، که در آن، زنان هر کشور بهزبان مادری خود سخنرانی نمودند، از۱۹۴۱ تا سال ۱۹۵۵، که شورای جهانی زنان سوسیال دموکرات بر پا شد، زنان نتوانستند مبارزات خود را سازمان دهند. در سال ۱۹۱۲، جیمز اوپنهایمن، شعری بهنام نان و رز، درباره کارگران زن کارخانه پارچهبافی لاول ماساچوست سرود، که هنگام تظاهرات، زنان کارگر آن را میخواندند. در این شعر جیمز اوپنهایمن، رز را نماد زندگی بهتر میداند.
دربرخی از کشورها و در کارخانهها، زنان، سندیکاهای ویژه خود را داشتند، ولی دستمزد زنان همواره کمتر از مردان بود. زنان ازهیچگونه حقوق سیاسی برخوردارنبودند. تا آن تاریخ، تنها در دو کشور فنلاند و نروژ، زنان از حق رای برخوردار شده بودند و یکی از بانوان گروه نمایندگی فنلاند بنام هیلدا پارسینن، از نمایندگان مجلس فنلاند بود. در این گردهمایی، بانوان، راما ازشهر بمبئی درهند، و توکیرو کاتو از کشور ژاپن، در سخنان خود، از محرومیتهای سیاسی و اجتماعی زنان، واز فقر دهشتناکی که زنان کشورشان با آن روبرو بودند، پرده برداشتند. در سال ۱۹۱۰ در دومین گردهمایی جهانی درشهر کپنهاگ، زنان شرکتکننده از 17کشور، برآن شدند تا روزی را بهنام روز جهانی زن نامگذاری کنند، تا در این روز زنان جهان، برای بهدستآوردن حقوق برابر سیاسی و اجتماعی، و برخورداری از حقرأی، بهراهپیمایی بپردازند، در این کنفرانس همچنین درباره صلح در جهان گفتگو شد. در سال ۱۹۱۲ گنگره سوسیالیست جهانی، در یک گردهمایی ویژه در شهر بال در سویس، پایان جنگ در کشورهای بالکان را خواستار شد. کلارا زتکین، دریک سخنرانی پرشور که پشتیبانی همگان را بهدنبال داشت، درباره همبستگی زنان سوسیالیست جهان برای مبارزه با جنگافروزی، که بیشترقربانیان آن از زنان و کودکان بودند سخن گفت، وی افزود که مبارزه برای آزادی بدون زنان، شدنی نیست، و سخنان خود را با جمله جنگ علیه جنگ، پایان داد. در سال ۱۹۱۴، چند روز پیشازبرگزاری سومین گردهمایی جهانی زنان سوسیالیست، درشهر وین، شعلههای نخستین جنگ جهانی افروخته شد. در سالهای آغازین جنگ جهانی نخست، در ماه مارس سال ۱۹۱۵، در شهر برن در سویس، گردهمایی جهانی زنان بر پا شد. پساز پایان نخستین جنگ جهانی، سازمان جهانی زنان سوسیالیست بازسازی شد و درسال۱۹۲۵ ادیت کمیز، به سرپرستی دبیرخانه جهانی زنان در زوریخ، برگزیده شد، وکارها زیر نظر فردریش آدلر، دبیر سوسیالیست جهانی، وکارگر مبارز حقوق زنان دنبال شد. در سال ۱۹۲۸، مارتا توسک، نماینده مجلس استیری استانی در کشوراتریش، به دبیری سازمان جهانی زنان برگزیده شد. در پی آزار و فشار سوسیالیستها در اتریش، پس از یک سال بهناچار دبیرخانه جهانی زنان به شهر بروکسل جابجا شد. در سال ۱۹۳۴، خانم آلیس پلس، جانشین مارتا توسک شد. در دوران میان دو جنگ جهانی، گفتگوهای سازمان جهانی زنان، بیشتر درباره فعالیت زنان، زنان و فاشیسم، زنان و بحران اقتصادی دور میزد. با آغاز جنگ جهانی دوم، بار دیگر این سازمان با چالشهای بزرگی روبرو شد و از میان رفت. در مارس ۱۹۴۱، ماری سوترلند و زنان کارگر بریتانیایی، یک گردهمایی با شرکت زنانی از کشورهای درحال جنگ و اسیر فاشیست، برگزار کردند، که در آن، زنان هر کشور بهزبان مادری خود سخنرانی نمودند، از۱۹۴۱ تا سال ۱۹۵۵، که شورای جهانی زنان سوسیال دموکرات بر پا شد، زنان نتوانستند مبارزات خود را سازمان دهند. در سال ۱۹۱۲، جیمز اوپنهایمن، شعری بهنام نان و رز، درباره کارگران زن کارخانه پارچهبافی لاول ماساچوست سرود، که هنگام تظاهرات، زنان کارگر آن را میخواندند. در این شعر جیمز اوپنهایمن، رز را نماد زندگی بهتر میداند.
) نان و رز (نان و زندگی بهتر
شعر از جیمز اوپنهایمن
به پیش، خواهران من، به پیش،
بانگ صدای ما رسا است.
از جای برکنیم،
نرده آشپزخانههای دود گرفته،
و کارخانههای بیروح را.
بهسوی روزی روشن و نورانی گام برداریم.
همه با هم بخوانیم نان و زندگی بهتر، نان و زندگی بهتر
به پیش، خواهران من،
مبارزه ما نیز، برای مردانی است،
که برای ما کودک میسازند،
ولی خود، همیشه کودک ما هستند.
دیگربس است،
زندگی جانوری، برای تکهیی نان.
ما زندگی بهتر میخواهیم.
به پیش، خواهران من،
بر گور زنان بیشماری، که برای نان فریاد کشیدند.
نه زیبایی، نه عشق، بیگاری برای همه.
بکوشیم برای زندگی بهتر،
نهتنها برای نان
به پیش، خواهران من، به پیش،
روز های بهتر درراه است.
ما همه را،
بهدنبال آرمان والای خود خواهیم کشاند.
دیگربس است،
بهره کشی،
رنج ده تن، آسودگی یک تن.
برای هر کس، نان و زندگی بهتر،
نان وزندگی بهتر.
بیست و دوم اسفند 1363: درگذشت دكتر حسین گل گلاب
استاد حسین گل گلاب در دوم اسفند سال1363 درگذشت. دكتر حسین گل گلاب، ادیب و موسیقیدان میهنمان، در جوانی به موسیقی
علاقمند شد. او جزء اولین دسته از شاگردان مدرسه موسیقی وزیری بود. دكتر حسین گل گلاب از آغاز تاسیس دانشگاه تهران، فعالیتهای علمی خود را در این دانشگاه شروع كرد و به تدریس گیاهشناسی پرداخت. او همچنین مسئولیت تحقیقات علمی گیاهشناسی دانشكده پزشكی را عهدهدار بود. استاد گلگلاب عضو فعال فرهنگستان اول و دوم نیز بود. برخی از آثار علمی او عبارتند از: 3جلد كتاب جغرافیای دبیرستانی، 9جلد كتاب طبیعی دبیرستانی، كتاب كلاسیك گیاهشناسی و "فرهنگ گیاهان دارویی" و اثر بزرگ "راهنمای گیاهی". از هنرهای برجسته دكتر گلگلاب، سرود " ایران، مرز پرگهر" است كه آنرا در جنگ جهانی دوم كه ایران ،تحت اشغال نظامی قرار داشت سرود و شادروان روح الله خالقی برای آن آهنگی ساخت. دكتر حسین گل گلاب در دوم اسفند 1363 دیده از جهان فروبست.
علاقمند شد. او جزء اولین دسته از شاگردان مدرسه موسیقی وزیری بود. دكتر حسین گل گلاب از آغاز تاسیس دانشگاه تهران، فعالیتهای علمی خود را در این دانشگاه شروع كرد و به تدریس گیاهشناسی پرداخت. او همچنین مسئولیت تحقیقات علمی گیاهشناسی دانشكده پزشكی را عهدهدار بود. استاد گلگلاب عضو فعال فرهنگستان اول و دوم نیز بود. برخی از آثار علمی او عبارتند از: 3جلد كتاب جغرافیای دبیرستانی، 9جلد كتاب طبیعی دبیرستانی، كتاب كلاسیك گیاهشناسی و "فرهنگ گیاهان دارویی" و اثر بزرگ "راهنمای گیاهی". از هنرهای برجسته دكتر گلگلاب، سرود " ایران، مرز پرگهر" است كه آنرا در جنگ جهانی دوم كه ایران ،تحت اشغال نظامی قرار داشت سرود و شادروان روح الله خالقی برای آن آهنگی ساخت. دكتر حسین گل گلاب در دوم اسفند 1363 دیده از جهان فروبست.
24 اسفند 1332:
شهادت کریمپور شیرازی
روز بيست و چهارم
اسفند ماه سال 1332 اميرمختار کريمپور شيرازي، روزنامه نگار، شاعر متعهد، بدست
رژیم شاه کشته شد. کریمپور شیرازی در سال 1300 در استهبان از توابع استان فارس
بدنیا آمد. پس از دریافت لیسانس حقوق به خبرنگاری روی آورد و در آخر، امتیاز
روزنامه "شورش" را گرفت. روزنامه شورش در دوران حكومت ملى دكتر
مصدق افشاگر بسيارى از توطئه هاى دربار بود و این کار را با اشراف کامل به تبعات
آن انجام می داد. روزنامه او به حدی طرفدار داشت که بعضاً در بازار سياه تا
صدبرابر قيمت هم به فروش ميرفت. کريمپور شيرازی پس از کودتای ننگين 28مرداد، به
زندگی مخفی روی آورد. اما در مهرماه همان سال دستگير و روانه شکنجه گاه گرديد. ماموران
دربار بخاطر پايداری او بر مواضع آزاديخواهانه اش در غروب 23اسفند، بر بدن مجروح
او در زندان نفت ريختند و در مقابل چشمان جمعی از درباريان، منجمله اشرف پهلوی،
خواهر شاه، او را به آتش کشيدند. روزنامه نگار و شاعر آزاده و مبارز، در آتش زبان
و قلم آگاهی بخش خود سوخت و روز بعد در بيمارستان به شهادت
رسيد.
بیست و پنج اسفند 1285: سالروز تولد پروین اعتصامی
رسيد.
بیست و پنج اسفند 1285: سالروز تولد پروین اعتصامی
اعتصامی، بانوی شعر و ادب ایران در 25 اسفند 1285 درتبريز بدنيا آمد و ادبيات فارسی و عربی را نزد پدرش، یوسف اعتصام الملک آشتیانی، که از روشفکران و مترجمان زمان خود بود، آموخت. پروین از سالهای کودکی به شعر گفتن پرداخت و شعرهای او در مجله ادبی و بهار چاپ می شد. پروین دردهای مردم را در شعرش انعکاس می داد و با فرهنگ تبعیض جنسی و عقب نگهداشتن زن به ستیز برخاست و آنها را در شعرهایش فریاد می کرد.
از جمله اشعار پروین "طفل یتیم"، "تهیدست"، "تیره بخت"، "رنجبر" و "آشیان ویران" را می توان نام برد. پروین امیدش به آینده روشن را در شعرهای "آرزوی پرواز" و "نغمه صبح" نشان داد. او توان شگرف و بدیعی در استفاده از استعاره و تمثیل برای رساندن نظریاتش داشت. پروین اعتصامی در سن 35 سالگی درگذشت.
از جمله اشعار پروین "طفل یتیم"، "تهیدست"، "تیره بخت"، "رنجبر" و "آشیان ویران" را می توان نام برد. پروین امیدش به آینده روشن را در شعرهای "آرزوی پرواز" و "نغمه صبح" نشان داد. او توان شگرف و بدیعی در استفاده از استعاره و تمثیل برای رساندن نظریاتش داشت. پروین اعتصامی در سن 35 سالگی درگذشت.
به لاله نرگس مخمورگفت وقت سحر كه هركه درصف باغ است صاحب هنريست
بنفشه مژدهٌ نوروز میدهد ما را شكوفه را ز خزان و زِ مهرگان خبريست
از آن! زمانه به ما ايستادگی آموخت كه تازپای نيفتيم تا كه پـا وسَری ست
بنفشه مژدهٌ نوروز میدهد ما را شكوفه را ز خزان و زِ مهرگان خبريست
از آن! زمانه به ما ايستادگی آموخت كه تازپای نيفتيم تا كه پـا وسَری ست
جشن ملی چهارشنبهسوری
آخرین چهارشنبه هرسال ایرانی که بهعنوان ”چهارشنبهسوری” نامگذاری شده، در ایران از هزارانسال پیش با جشن و مراسم ویژهیی همراه بوده است. مراسم در آخرین سهشنبه شب سال با افروختن آتش و پریدن از روی آن، برگزار میشود. در نوشتههای برجایمانده از دورانهای قدیم ،از این جشن ملی بوتهسوزانی و پایکوبی در اطراف آن، به عنوان جشن سوری یاد شده است . گفته می شود جشن سوری ( سوریک ) بهقدمت نوروز است و مورخان آلمانی معتقدند، قدیمیتر از نوروز است و به تمامی آرینها تعلق دارد. برخی، مبدأ ”چهارشنبهسوری” را بهزمانی که زرتشت، گاهشمار جدیدی خلق کرد و در آن با ایجاد سالهای کبیسه، تاریخهای گذشته را منظم نمود، مرتبط میکنند. برخی دیگر قدمت چهارشنبهسوری را چندهزارسال پیشتر میدانند. ازآنجاکه در روزگار باستان، آتش یکی از مهمترین عناصر کمکی انسان برای زندگی روزمرهاش بوده، ایرانیان به آتش، احترام زیادی میگذاشتند و در جشنهای خود آتش روشن میکردند. در گاهشماری زرتشتی، سال شامل ۳۶۵ روز یا ۱۲ ماه است که هر کدام دقیقاً ۳۰ روز بوده و ۵ روز انتهایی سال جدا از ماهها بهحساب میآمده که «پنجه» نامیدهمیشود و در هر ۴ سال یک بار ۶ روز میشود. در این گاهشمار روزی به عنوان چهارشنبه و به طورکلی ۷ روز هفته وجود ندارد بلکه ۳۰ روز ماه و ۵ روز انتهای سال هرکدام با نام خاصی نامگذاری میشود. ایرانیان قبل حمله اعراب این ۵ روز آخر سال را با روشن کردن آتش جشن میگرفتند و بر این اعتقاد بودند که در این ۵ روز ارواح درگذشتگان به زمین سفر میکنند و همراه خانوادههایشان و برای آنها برکت، دوستی و پاکی در سال آینده طلب خواهند کرد. می گویند بعد از حمله اعراب و مخالفتهای آن روزگار در برپایی این مراسم، ایرانیان روز چهارشنبه را که نزد اعراب نحس بوده انتخاب کرده و آتش افروزی در این روز را با نحسی آن روز توجیه می کردند.
در شاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شدهاست. واژه «چهارشنبهسوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفتهاست و سوری که به معنی سرخ است تشکیل شدهاست. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته میشود که این آتش معمولا در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن میکنند و از آن میپرند آغاز میشود و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» چهارشنبهسوری جشنی نیست که وابسته به دین افراد باشد و در میان پارسیان یهودی و مسلمان، ارمنیها، ترکها، کردها و زرتشتیها رواج دارد.
علامه دهخدا توضیح درمورد مراسم، آئینها و رسمهای ویژه چهارشنبهسوری را بهنقل از استادسعید نفیسی آورده و چنین تعریف کرده است: اشتقاق ترکیب [چهارشنبهسوری] یعنی چهارشنبه عیش و عشرت، خود میرساند که این شب را برای جشن و سرور بنیاد گذاشتهاند. این جشنهای ملی از قدیمترین زمانهای تاریخ در میان ایرانیان بوده است… شب چهارشنبهسوری در ایران، آئین خاص و تشریفات گوناگون دارد که هر یک از آنها را در ناحیه دیگر میتوان یافت. آئین چهارشنبهسوری یا شب چهارشنبهي آخر سال بر دو قسم است: یک قسمت از آن عمومی و مشترک میان تمام مردم ایران است که حتی بعضی از آنها را در ملل دیگر نژاد آریا میتوان یافت و قسمت دیگر آئین خصوصی است که مردم تهران بدعت گذاشتهاند و از اینجا کم و بیش به شهرهای دیگر ایران رفته است. آن قسمت از آئین این شب که در تمام ایران معمول است از کرمان گرفته تا آذربایجان و از خراسان تا خوزستان و از گیلان تا فارس یعنی تمام این دشت وسیع که ایران امروز را فراهم ساخته است و زیباترین بقایای ایران باستانی است در هر شب چهارشنبه آخر سال با شور و دلبستگی خاصی آشکار میشود. تمام مردم آذربایجان چه در شهر و چه در دهات در آن شرکت دارند و حتی هنوز در میان مردم قفقاز معمول است. ایرانیانی که از دیار خود دور افتادهاند نیز آن را فراموش نمیکنند و ایرانیان مقیم ترکیه و مصر و هندوستان نیز در جامعه خود، این رسوم و آداب را معمول میدارند.
بیست و نه اسفند 1329: ملی شدن صنعت نفت ایران
ملیشدن صنعت نفت، درنتیجه تلاشها ومبارزات دکترمحمدمصدق پیشوای نهضت ملی و ضداستعماری مردم ایران وتصویب لایحه قانونی ملیشدن نفت ایران توسط مجلس در 29اسفند 1329، یک پیروزی بزرگ را نصیب ملت ایران کرد. اقدامی که منجر به استیفای حقوق مردم ایران برمنابع و ثروتهای ملی خودشان گردید و الهامبخش جنبشهای استقلالطلبانه منطقه شد.
مصدق، مبارزه خود برای ملی کردن نفت را از دوره چهاردهم مجلس شورای ملی آغازکرد.
دراثر پیشنهاد و تلاش او، قانون منع مذاکره درباره امتیاز نفت بهصورت یک ماده واحده بهتصویب رسید. بهموجب این قانون، دولت از هرگونه مذاکره حول دادن امتیازنفت به قدرتهای بیگانه منع میشد. درهمین دوره، مخالفتها واعتراضات شدید دکتر مصدق علیه دکترمیلیسپو و سیاست ضدملی که او پیش میبرد، منجر به برکناری وی ازسمت خویش و اخراج از ایران گردید.
پس از پایان دوره مجلس چهاردهم ، استعمار و همدستانش درهیأت حاکمه، مجلس را برای 16ماه بهتعطیلی کشاندند و وقتی که پس ازاین تعطیلی، انتخابات دوره پانزدهم مجلس شروع شد، دشمنان مصدق باتوسل به تقلبات و تشبثات دیگر، مانع انتخابشدن دکترمصدق بهنمایندگی مجلس شدند.
اما مصدق درخارج از مجلس به مبارزه خود ادامه داد. در 15 بهمن1327 شاه، ترور وزخمی شد. هیأت حاکمه، این حادثه را دستاویز قرارداد تا با اعمال فشار و سرکوب، دست به زدوبندهای تازهتر استعماری بزند. از جمله این زدوبندها، قراردادی بود که بین گس، نماینده شرکت استعماری نفت، و گلشاییان وزیر دارایی وقت منعقد شد و هیأت حاکمه در آن آشکارا منافع انگلیس را برمنافع ملت ایران ترجیح داد. آنها میخواستند این قرارداد را از تصویب مجلس بگذرانند و به آن شکل قانونی بپوشانند.
اما مصدق و یارانش درفاصله پایان مجلس پانزدهم و آغاز مجلس شانزدهم، افشاگریهای خود را برعلیه قرارداد گس-گلشاییان ادامه دادند وماهیت این قرارداد را برای مردم برملا ساختند. مردم نیز درحمایت از مصدق ونمایندگان واقعی خود تظاهرات متعددی علیه شرکت نفت ایران-انگلیس برپاکردند.
درانتخابات دوره شانزدهم ، مصدق و یارانش در اعتراض به تقلبات انتخاباتی که با هدف حذف مصدق و یارانش ازسوی هیأت حاکمه صورت میگرفت، بهیک تحصن و اعتصابغذا که چهار روز بهطول انجامید دستزدند. این اقدام نیز با حمایت همهجانبه مردم مواجه گردید وباعث شد مصدق بهعنوان نماینده اول تهران بهمجلس راه پیدا کند. دکترمصدق در این دوران، ملی کردن صنعت نفت درسراسر کشور را هدف اصلی مبارزه خود قرارداده بود. ولی ازآنسو دربار بهمنظور مخالفت با اهداف مصدق و حفظ منافع غیرملی، رزم آرا را به نخستوزیری گمارد.
روز چهارم آذرماه سال 1329، پس از یکرشته مبارزات روشنگرانه مصدق و جروبحثهای طولانی در مجلس، پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور، توسط دکتر محمد مصدق به کمیسیون نفت ارائه شد. این پیشنهاد مورد قبول واقع نشد. مردم در سراسر کشور علیه شرکت نفت و بهدفاع ازمصدق وطرح ملیشدن نفت دست به تظاهرات عمومی زدند. خشم و نفرت عمومی نسبت به منافع غارتگرانه درایران برانگیخته شد و اهمیت ملیشدن صنعت نفت برای مردم بیشازپیش روشن گردید.
رزم آراکه تصمیم به دفاع ازشرکت نفت وپیشبرد سیاست خود گرفته بود، فشار به مردم را افزایش داد. روزنامههای ملی توقیف شدند و دکترفاطمی و چند تن از روزنامهنگاران به زندان افتادند. دکتر مصدق درجلسه سیآذر مجلس در محکوم کردن اقدامات رزم آرا، عزم ملت ایران را برای ملی کردن نفت بیان نمود و گفت: ملت بیدار ایران خوب میداند که این مضیقهها بهدست خدمتگزاران شرکت غاصب نفت فراهم میشود و دولت ما نیز از آنان پشتیبانی نموده و در صدد شکستن قلم و بریدن زبان اقلیت و ملت ایران است. رسما اعلام میکنیم که ملت ایران هرقراری غیر از ملیکردن نفت را که حق مسلم اوست به رسمیت نخواهد شناخت. و این مبارزه مقدس تا نیل بههدف همچنان ادامه خواهد یافت. رزم آرا در اسفند 1329 درجریان یک ترور کشته شد. پیکار به اوج خود رسیده بود.
شعار ملی شدن نفت، هرچهبیشتر منجر به وحدت وانسجام صفوف مردم گردید و مبارزات آنان را سمتوسو بخشید. علیرغم دسیسههای بسیار و مکر فراوان دشمنان داخلی و خارجی مردم، سرانجام براثر فشار افکار عمومی و مبارزه شدید ملت ایران درتاریخ 29 اسفند سال 1329 لایحه قانونی کمیسیون نفت مبنی بر ملی شدن صنعت نفت ایران بهتصویب مجلسین رسید. پس ازتصویب لایحه ملی شدن صنعت نفت، جنبش ضداستعماری مردم بهرهبری مصدق وارد مرحله جدیدی شد. و دکتر مصدق در اردیبهشت سال 1330 با اکثریت آراء مجلس به نخست وزیری انتخاب شد.